میگوید، یک روزی همه از این دنیا خواهند رفت. از حالا چرا زانوی غم بغل کنیم و هراس از مرگ داشته باشیم؟ باید با امید و تلاش ادامه بدهیم. هویت بعضی آدمها با شناسنامهشان خیلی تفاوت ندارد. فقط میشود اسمشان به اضافه یک عدد، یعنی همان سن و سال؛ فلانی ۶٠ ساله... اما بعضیها را نمیشود خلاصه نوشت.
از پیش از سال ١٣۵٧ و پس از پیروزی انقلاب، تاریخ ورزش ایران، رفت و آمد مدیران بسیاری را به خود دیده است اما انگشتشمارند مدیرانی که آمدهاند و تأثیرگذار ماندهاند.
شما حتی اگر به اصطلاح خیلی هم ورزشی نباشید، قطعا با نام محمود خسروی وفا آشنایید؛ از ریاست چهل و چند ساله او بر فدراسیون ورزشهای جانبازان و معلولین در سالهای ابتدایی جنگ تحمیلی، تأسیس و اداره کمیته ملی پارالمپیک و دریافت عالیترین نشان کمیته بینالمللی پارالمپیک و... تا ریاست اخیر او در کمیته ملی المپیک.
خسرویوفا فراز و فرودهای بسیاری به چشم دیده و حالا در روزهایی نه چندان آسان و آرام، با تجربه چهار دهه مدیریت، به میدان آمده تا با سبک و سیاق خاص خود اوضاع پرفشار ورزش ایران را سامان بخشد.
در روزهای باقیمانده از فروردین ١۴٠٢، با گپ و گفتی اختصاصی مهمان رئیس کمیته ملی المپیک شدیم و از او درباره حال و روز ورزش ایران و برنامههای آتی سوال کردیم. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی صمیمانه جامجم با محمود خسرویوفاست.
به نظر میرسد سال 1402 سال مهمی برای ورزش ایران باشد. در سالهای اخیر فشارهای بینالمللی روی ورزش ما زیاد و زیادتر شده و هر سال هم دارد این فشارها بیشتر میشود. اینکه دلیل این فشارها چیست و ریشه آن در کجاست سوالاتی هستند که ما از شما داریم. تمایل داریم در همین ابتدای کار نظر شما را در این باره بشنویم...
قبل از هر چیز آرزو میکنم همه مردم عزیز کشورمان سال خوب و پر برکتی داشته باشند. اما در مورد این سوال. با شما محتاطانه صحبت میکنم اما دروغ نمیگویم. ما شرایطمان خوب است. طبیعی است که بخشی از این فشارهای بینالمللی به بحث مدیریت داخلی برمیگردد. اتفاقا ما تحت فشار نیستیم. ما خودمان خود را تحت فشار قرار میدهیم. یعنی اگر ما در یک چارچوب درست حرکت کنیم خطری متوجه ما نخواهد بود. شما اگر درست رانندگی کنید، با سرعت مطمئنه برانید و به همه قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارید آیا شما را جریمه میکنند؟ حتما ما یک جاهایی کاستی داشتیم. من درباره فشارهای خصمانه حرف نمیزنم. آن فشارها سر جای خودش، اما خودمان هم بد مدیریت میکنیم. بد مدیریت میکنیم و انتظار داریم خوب نتیجه بدهد.
طبیعتا ما باید یک سری چارچوبها و قواعد را رعایت بکنیم و سختیها دقیقا از جایی شروع میشود که ما نسبت به این قواعد بیتوجهی میکنیم.
دقیقا همینطور است. به عنوان مثال سازمانهای جهانی ورزش نسبت به انتخابات فدراسیونهای ورزشی در ایران که به موقع برگزار نمیشود، نقد دارند. آنها اساسا با مدیریت فدراسیونهای ورزشی به شکل سرپرست مشکل دارند. خب این موضوع تقصیر آنهاست یا تقصیر ماست؟ با بیتوجهی به همین مسائل به ظاهر ساده محدودیتهایی را به جان ورزشمان میخریم و بعد، کلی هزینه میکنیم تا از شر آن خلاص شویم. پس فشارها را ما خوب مدیریت نمیکنیم. میخواهم بگویم برخی از این فشارها به حق به ما تحمیل میشود، اما جای نگرانی نیست.
یعنی معتقدید بسیاری از این فشارهای بینالمللی قابل مدیریت هستند؟
صددرصد. فقط کافیست نگاهی ملی داشته باشیم. زمان جنگ را بیاد بیاورید. مردم عاشقانه وارد موضوع دفاع شده بودند. طرف از بچهاش گذشت، از مالش گذشت، از خانه و همه چیزش گذشت برای آن که نگاهی ملی داشت، نگاهی اعتقادی داشت. الان هم کشور به همان نگاه ملی نیاز دارد. باید این نگاه ملی در جامعه تقویت شود. در زمان جنگ با همین نگاه ملی دفاع کردیم و سازندگی. امروز هم هدف پیشرفت است. پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در مسائل دانش بنیان، پیشرفت در ورزش و... من معمولا اسم رهبر معظم انقلاب را در صحبتهایم نمیآورم، اما حدودا سه دهه پیش وقتی ایشان آمدند در ورزشگاه آزادی و گفتند؛ ورزشکار ایرانی چیزی برای قهرمان شدن کم ندارد، من در دلم باور نکردم. با خودم گفتم فوتبال ما کجاست؟ والیبال ما کجاست؟ وزنهبرداری ما کجاست؟ ورزشهای رزمی ما چه جایگاهی دارد؟ کوهنوردی ما کجاست؟ چطور میتوانیم این فاصلهها را جبران کنیم؟ اما الان در خیلی از رشتهها حرف اول را میزنیم. چه کسانی میگفتند ایرانیها در رشتههای تیمی استعداد ندارند؟ والیبال ما، بسکتبال ما، هندبال ما، کبدی ما را ببینید. ما الان در خیلی از رشتههای تیمی لژیونر داریم در خارج از کشور. من ورزش قبل از انقلاب را درک کردم و خودم ورزشکار قبل از انقلاب بودم. واقعا سطح ورزش امروز ما با آن زمان در یک جایگاه قرار دارد؟ به ضمانت همین پیشرفتها ما توان غلبه بر همه فشارهای بینالمللی را هم داریم. فقط کافیست نگرشها را عوض کرد. باید باورها را تقویت کرد. متاسفانه ما در انعکاس نقاط قوت یکدیگر ضعف داریم اما کوچترین نقطه ضعف را سریع بزرگ میکنیم. البته از تحرکات عناصر ضد انقلاب در خارج کشور هم نباید به سادگی گذشت. آنها با انتشار اخبار دروغ همیشه سعی میکنند مجامع بینالمللی را تحت تاثیر قرار دهند. برخی تنگنظریهای داخلی هم هست که باعث میشود کدهای غلط از ایران برود. پس باز هم نمیتوان گفت فشارهای خارجی ناعادلانه بوده. اینجا هم عدهای از داخل اطلاعات غلط دادهاند. ما باید اخبار درست به آنها بدهیم. ما باید اعتماد مجامع بینالمللی ورزش را به دست بیاوریم. چرا؟ چون عدهای همیشه در تلاش هستند تا به این اعتماد خدشه وارد کنند. حالا یا به دلیل همان تنگ نظریها، یا به دلیل نداشتن همان نگاه ملی که در موردش حرف زدم. نگاه ملی که میگویم هم شامل همه میشود. یعنی قرار نیست از مردم انتظار داشته باشیم بیایند در میدان اما مدیر و مسئول نیاید.
سوال اینجاست که چقدر این نگاه ملی، الان در جامعه حاکم است؟
معتقدم مردم هنوز پای کار هستند. شعار هم نمیدهم. مردم که گم نشدهاند، این ما هستیم که خودمان را گم کردهایم. اگر پای مسائل ملیمان مردانه بایستیم مردم هم هستند. ما همه بدهکار این مردم هستیم و باید این بدهیها را پرداخت کنیم. باور کنید در شرایط فعلی هم همان نگاه جهادی و انقلابی جواب میدهد. حالا شما میگویید نگاه جهادی و انقلابی نه، نگاه ملی که اسمش را میتوان گذاشت. ما که همهمان به پرچم و جغرافیای این کشور و به فرهنگ و تاریخمان اعتقاد داریم. پس این نگاه ملی را باید تقویت کرد. البته یک سری دستورالعاملها، تعریفها و پروتکلهای ساختگی تحمیلی داخلی هم ما را تهدید میکند. ما یک جاهایی باید از ساختار نهادهای بینالمللی ورزش الگوبرداری کنیم. از IOC یا فیفا. من خودم سه ماه پیش سفری داشتم به سوئیس. آنجا در ساختمان کمیته بینالمللی المپیک زمان نهار همه از کارمند ساده تا رئیس از یک سالن غذاخوری استفاده میکنند. سالن VIP در کار نیست. معاونان آقای باخ با ما آمدند به رستوران، برای ما فیش خریدند، داخل صف ایستادند و همگی رفتیم بین 400 – 300 نفر دیگر و غذا خوردیم. پس حتما باید از نکات مثبت خارجیها الگوبرداری کرد. همانطور که باید از تجربه خودمان در این 40 سال استفاده کرد. مگر میشود این تجربیات را نادیده گرفت. من اعتقاد دارم با این نگاه، ورزش ایران میتواند سکوهای بالاتری را در جهان فتح کند. فقط باید نقاط قوت را دید و آنها را منعکس کرد. همین الان به عملکرد علیرضا دبیر نقد هست، اما شما کار آقای دبیر را نگاه کنید؛ جهانی و انقلابی. دارد خوب کار میکند. شما کارنامه آقای دبیر را بگذارید در کنار کارنامه مدیریتی شصت سال اخیر کشتی. اگر دبیر مخالف من باشد یا من مخالف او باز هم باید منصفانه نقد کرد. دبیر دارد خوب کار میکند. هادی ساعی دارد خوب کار میکند. به آنها نقد هست؟ حتما نقد هست. به خود من هم نقد هست، حتما بیش از آنها به من نقد هست، اما یک جاهایی هم خوب دارد کار میشود در این کشور. من نمیدانم چرا دیده نمیشود. به لحاظ روانشناسی و علوم اجتماعی باید به آن پرداخت که چرا اکثریت دنبال شنیدن اخبار منفی و نقاط ضعف هستند. ما در همین ورزش نقاط قوت زیادی داریم که بتوان به آنها تکیه زد. خود من هیچ وقت فکر نمیکردم ما در والیبال بتوانیم یک بازی زیبا از تیمملی شاهد باشیم. زمانی که مرحوم یزدانیخرم کارش را در این فدراسیون شروع کرد من به نتیجه کار امید نداشتم اما امروز ثمره همان تلاشها را شاهد هستیم. امروز روح آقای یزدانیخرم حتما شاد است از اینکه میبیند آن بذری که پاشید به بهترین شکل ممکن ثمر داده است.
اینکه میگویید فشارهای بینالمللی قابل مدیریت است، امیدوارکننده نیز هست، اما با وجود این نگاه و این تلاشها، اخیرا شاهد برگزاری نشست هیات اجرایی کمیته بینالمللی المپیک و بیانیه IOC درباره حضور ورزشکاران ایرانی در المپیک پاریس بودیم. آیا باز هم نباید نگران بود؟
صادقانه به شما میگویم جای نگرانی نیست. ما بد عمل کردیم. در اساسنامههای ورزشیمان منشور کمیته بینالمللی المپیک را قبول کردهایم. همه روسای قبلی سازمان تربیت بدنی، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک آن منشور را به دفعات قبول کردهاند. اما وقتی شما به همان منشور عمل نمیکنید انتظار دارید چطور با شما برخورد شود؟ مثال میزنم. آنها میگویند دولتها نباید در امور فدراسیونها دخالت کنند. پس وقتی به این مساله توجه نشود تذکر دریافت میکنید. آنها نمیپذیرند که فدراسیونها با سرپرست اداره شود. آنها نمیپذیرند که سرپرستها با معرفی دولت باشند. اینها قابل مدیریت است. سخت نیست. همین کمیته بینالمللی المپیک الان دارد سالی یک میلیون دلار به ورزش ایران کمک میکند و ما اگر بیشتر کار کنیم بیشتر به ما پول میدهند. کی میگوید که IOC مقابل ما ایستاده است؟ اتفاقا آنها کاملا در کنار ما هستند، منتها در راستای همان منشور المپیک، انتظاراتی از ما دارند. شما در راستای قوانین و مقررات آن منشور فعالیت کن، هیچ مشکلی پیش نمیآید. خیلی از مسائل قابل حل است. ما بهانه را دست آنها میدهیم بعد میرویم گردن کج میکنیم. چرا باید اینگونه باشد. ما همیشه باید صادقانه پاسخگو باشیم. مطمئن باشید اگر صادق باشیم، اگر دروغ نگوییم، اگر نگاه ملی داشه باشیم، اگر زیرآب یکدیگر را نزنیم باور کنید پیشرفت میکنیم. اینطور نیست که فکر کنید همه فشارهای بینالمللی از سر دشمنی است.
اینکه دنبال اعتمادسازی در مجامع بینالمللی هستید واقعا خوشحالکننده است و در عین حال تایید میکند که ما تا قبل از این، تلاش موثری برای اعتمادسازی نکرده بودیم. نمیخواهم شخص خاصی را متهم کنم (صحبت را قطع میکند)
من نمیخواهم کسی را زیر سوال ببرم. من هفت دوره عضو هیات اجرایی بودم و با 7 رئیس کار کردم. همهشان انصافا زحمت کشیدند. از جناب آقای صالحی امیری گرفته، جناب آقای کیومرث هاشمی، جناب آقای علیآبادی، جناب آقای هاشمیطبا، مرحوم غفوریفرد، مرحوم مصطفی داوودی. همه کار کردند. همه زحمت کشیدند. قطعا در آینده نسبت به عملکرد من هم نقد میشود اما آنچه مسلم است همه باید در راستای همان نگاه ملی حرکت کنیم. اگر نگاهم چهار ساله باشد به کشور ظلم کردهام. نگاه من باید 20 ساله باشد و در عین حال 4 سالی که خودم هستم باید انتظارات جامعه را در حوزه ورزش برآورده کنم. در بحث اعتمادسازی هم ما همیشه باید با ورزشکارمان صادق باشیم و بپذیریم که آنها بچههای ما هستند. من اگر بپذیرم که به اعتبار همین ورزشکاران شدم رئیس کمیته ملی المپیک و نه به اعتبار خودم، قطعا ارتباط بهتری هم میتوانم با ورزشکار برقرار کنم. زبان همدیگر را بهتر خواهیم فهمید. اگر روزی برسد که نتوانم برای ورزشکار کاری کنم اصلا چرا باید روی این صندلی بنشینم؟ برای سازمانهای جهانی هم ورزشکار موضوع اصلی است و دفاع تمام قدی از حق و حقوق ورزشکار دارند. وقتی خط قرمز آنها ورزشکار است، خط قرمز ما هم باید ورزشکار باشد. باید ورزشکار را روی سرمان بگذاریم. چارچوبها و قوانین سر جای خودش. اینها شدنی است. ما باید روابط صمیمانهتری با بدنه ورزش داشته باشیم. ما روبهروی رسانه نباید بایستیم. آنها نقد میکنند و ما باید صادقانه پاسخگو باشیم. ما نمیتوانیم شکستها را گردن ورزشگاه، تیم پول، دولت و کشور بیاندازیم تا خودمان را نجات بدهیم. اتفاقا اگر شکستی هست اول از همه متوجه مسئولان ورزش کشور است و بعد متوجه ورزشکار و مربی. ما باید این مساله را بپذیریم. ما این تجربه را در پارالمپیک داشتیم. هر زمان که تیم میخواست به خارج از کشور برود، میگفتم شخصا مدیریت باختها بر عهده میگیرم. پس لازم نیست شما از زمین و زمان ایراد بگیرید اگر نتیجه خوب به دست نیامد. در ضمن ما کشور کم پولی نیستیم. بد هزینه میکنیم، بد مدیریت میکنیم، بعد میگوییم پول نیست.
پس شما معتقدید بیانیه اخیر IOC زیاد نگران کننده نیست؟
بیانیه از نظر من مثبت است. آنها دنبال تعلیق ورزش ایران نیستند. چرا؟ چون ما کارهای مفید زیادی انجام دادهایم. ببینید یکی از موارد مطرح شده بحث ورزش بانوان بود که حل شد. سال گذشته بالغ بر 3 هزار ورزشکار خانم از ایران در مسابقات مختلف بینالمللی شرکت کردند. این را مقایسه کنید با کشورهای همجوار ما؟ اصلا قابل مقایسه نیست. ما اتفاقا در بحث ورزش بانوان خوب کار کردیم اما بد تبلیغات کردیم. کی فکر میکرد یک روز خانمهای ما روی قله اورست بایستند. شما به ورزشهای تیمی نگاه کنید. در فوتبال، در فوتسال، در هندبال، در کبدی. کی میگوید ورزش بانوان پیشرفت نداشته؟ شما ببینید در حوزه مدیریتی و در بحث تربیت مربی چه پیشرفتهایی در بخش ورزش بانوان حاصل شده است. ورزش بانوان در قبل از انقلاب در مقایسه با شرایط فعلی مثل جک میماند. نمیدانم چرا این آمارها به درستی منعکس نمیشود. به خدا همین آمارها اگر به درستی گفته شود موجی از امیدواری در دل مردم ایجاد میکند. خانم ساره جوانمردی در شرایطی مدال طلای پارآسیایی را به دست آورد که در فینال داشت با 9 تیرانداز مرد رقابت میکرد. آن هم در رشته 50 متر خفیف که اصطلاحا به دلیل استفاده از تپانچه جنگی رشتهای مردانه است. زهرا نعمتی هم همچنین. اولین سهمیه ایران را در المپیک پاریس چه کسی به دست آورد؟ خانم هانیه رستمیان. خانمهای ما پیشرو هستند در ورزش و اینها را باید به سازمانهای جهانی ورزش انتقال داد. باید گفت که در ایران توجه ویژهای به ورزش بانوان میشود. بانوان انصافا دارند خوب کار میکنند. هم در بخش ورزشی و هم در بخش کادر اجرایی، مربیان و مدیران. این یک بحث است. موضوع دیگر در بیانیه IOC این است که چرا شما از ورزشکارانتان گارانتی یا همان ضمانت خروج از کشور میگیرید. این را باید یک راهکار حقوقی برایش پیدا کنیم و شدنی است. مگر وقتی خودمان میخواهیم ویزای برخی کشورها را بگیریم از ما سند خانه نمیگیرند؟ پس باید سر و شکل دستورالعملهایمان را تغییر بدهیم و راهکار حقوقی دارد. یک سری بحثهای پیش پا افتاده دیگر هم هست که ما نسبت به آنها بیتوجه بودیم. یکی از آنها همین لوگوی کمیته ملی المپیک و پارالمپیک است که باید تغییر کند. آنها دستور العمل دارند که حلقههای المپیک یا آرم IPC باید در پایینترین قسمت لوگو باشد اما در لوگوهای ما حلقههای المپیک تقریبا در وسط است یا آرم IPC در بالا قرار دارد. اینها چیزهای سادهای است و ما هم قول دادیم در سه ماه آینده آن را انجام بدهیم. ببینید ما باید از فرصتهایی که IOC در اختیار ما قرار میدهد استفاده کنیم. کمیته بینالمللی المپیک برای همه کشورها فرصت است. شک نکنید سازمانهای ورزشی هیچ وقت خود را مقابل کشورها قرار نمیدهند. وقتی میتوانیم از فرصتهای آموزشی، از فرصتهای مالی و از فرصتهای فرهنگی IOC استفاده کنیم، چرا باید خود را مقابل آنها قرار دهیم؟ مجمع کمیته ملی المپیک به من رای اعتماد نداده است که در این جایگاه با نهادهای بینالمللی ورزش چالش ایجاد کنم. من آمدهام تا چالشها و موانع را رفع کنم. کدام موانع؟ موانعی که در اساسنامه کمیته ملی المپیک هست و به تایید آنها و به تایید شورای نگهبان رسیده است. همینطور باید پایبند باشیم به منشور المپیک که همه کشورها به آن پایبند هستند. خب وقتی ما در این مسیر حرت کنیم آنها هم به ما کمک خواهند کرد. اگر هم حرکت اشتباهی انجام بدهم نباید انتظار داشت که بازخورد خوبی دریافت کرد.
يكي از آسيبهاي جدي كه در دو سال اخير متوجه ورزش ما شد بحث پناهندگيها و مهاجرتها بود. در همه سطوح هم شاهدش بوديم. از ورزشكار گرفته تا مربي و حتي رئيس فدراسيون! چه راهكاري داريد براي مقابله با اين آسيب؟
اول اينكه نبايد بزرگنمايي كرد. بحث مهاجرت از پناهندگي جداست. اما در كل من معتقدم اگر ورزشكاري جواني كرد نبايد همه درها را به روي او بست. اگر فرزند ما خطايي بكند آيا شب در را به روي او ميبنديم ميگویيم تمام؟ نه. براي ورزشكار هم راه را بايد بازگشت. حرفش را بايد گوش كرد. گاهي انتقاد ورزشكار به سيستم مديريتي است، گاهي انتقاد او به رفتار مربي است و گاهي هم انتقاد او به بدرفتاريها و بيتوجهيهاست. چرا ما انتظار داريم اين مسائل رفع نشود، ورزشكار به همه اصول پايبند باشد. اين ظلم به ورزشكار است. ورزشكارها عمدتا از قشر سالم جامعه هستند. سالم كه ميگويم از حيث صاف بودن و صداقت داشتن است. به خيلي از همين ورزشكاراني كه مهاجرت كردند قولهايي داده شد كه هرگز عمل نشد. به قولمان عمل نميكنيم و انتظار داريم فرزندمان كارش را به خوبي انجام دهد و هيچ خطايي هم از او سر نزند! بعد ميگویيم او فرزند خوبي نبوده! نه، من پدر خوبي نبودم. من مدير خوبي نبودم. ما مهاجرت داشتيم، اما نبايد بزرگنمايي كرد. همين مقدار را هم حتما ميتوان جلويش را گرفت. شغل خوب، پشتوانه خوب، برخورد خوب، پاداش خوب و حل كردن مشكلات ورزشكار؛ توجه به اين پارامترها، همگي بازدارنده هستند. در عين حال بايد گفت آنطرف مدينه فاضله نيست. آنهايي كه رفتند به كجا رسيدند؟ ضمنا مگر خيليها از كشور مهاجرت نميكنند در صنفهاي مختلف؛ از جامعه رسانهاي ما كسي نميرود؟ از پزشكان و پرستاران كسي نميرود؟ از جامعه علمي ما كسي نميرود؟ از معلمان ما كسي نميرود؟ چرا بايد مهاجرت را بيش از اندازه بد جلوه داد؟ ميگويند دهكده جهاني. جهان يك دهكده كوچك شده است. دوستاني كه رفتند، هر كدام كه لازم باشد اگر برگردند بايد برويم به استقبالشان. آنها بچههاي ما هستند. بايد يك بستر امن فراهم كنيم براي بازگشت اين قهرمانان. به خدا خيلي از آنها الان در بيرون از كشور شرايط خوبي ندارند. نميخواهم شعارهاي پوپوليستي بدهم. بايد درها را باز كرد به روي فرزندانمان. اگر روزي در عمل خلاف اين حرفها را از من ديديد حتما مرا بازخواست كنيد. من قول ميدهم خودم بروم استقبال آنها. من قول ميدهم خودم شرايط استخدامي آنها را مرتفع كنم. ببينيد ما سه سال پيش طرح داديم در اين زمينه. در قبال مهاجرتها هم تنها وزارت ورزش مسئول نيست، تنها كميته ملي المپيك مسئول نيست. تنها فدراسيونهاي ورزشي مسئول نيستند. قطعا نهادها و سازمانهاي ديگر هم بايد به كمك بيايند تا دلايل مهاجرت ورزشكاران ريشه يابي شود. اگر به خاطر مديريت بد، ورزشكاري رفت بايد آن مدير را تغيير داد. البته همه موارد هم ارزش صحبت ندارد. مثلا همان رئيس فدراسيوني كه پناهنده شد او اصلا ارزش اين را ندارد كه دربارهاش حرف زد. كسي كه در اين مملكت از همه فرصتهاي ممكن برخوردار بوده و به جايگاه خوبي رسيده، وقتي به همه اين موقعيتها پشت پا ميزند، كوچكتر از آن است بخواهيم درموردش حرف بزنيم. من بايد پاسخگو باشم و اگر نتوانستم نتيجه بگيرم دليلش را بايد صادقانه به مردم بگويم و صادقانه از مردم عذرخواهي كنم. عذرخواهي صادقانه نه فرار رو به جلو. ما اين تجربه را در پارالمپيك آتن داشتيم. ما آنجا نتيجهاي كه پيشبيني ميكرديم نگرفتيم. رسانهها را جمع كردم و بابت تك تك اشتباهات و دلايل ناكامي صادقانه حرف زدم. بعد گفتم حالا اگر سوالي داريد بپرسيد. گفتند ما الان ديگر سوالي نداريم. ما ميخواستيم يك نفر مسئوليت اين شكستها را برعهده بگيرد و به ما توضيح بدهد.
برنامههاي شما در سال 1402 چيست؟
مهمترين موضوع ما بازيهاي آسيايي هانگژو است و موضوع ديگر همتراز آن قرار دارد توجه به كسب سهميه المپيك است. ما تا سهميه به دست نياوريم نميتوانيم حرفي براي گرفتن داشته باشيم. در كنار آن حضور در بازيهاي بينالمللي مثل بازيهاي ساحلي را هم داريم. اما طبق جلساتي كه با وزارت ورزش داشتيم هدفگذاري اصلي ما اين است كه كاروانهايمان كيفي باشند. اين كيفي بستن كاروان در بين اهالي رسانه و برخي مسئولان، گاهي بد تعريف ميشود. خطاب به اين دسته بايد بگويم، برادر عزيز كدام كشور است كه كيفي كار نكند؟ شما عملكرد 3 كشور برتر بازيهاي آسيايي يا 10 كشور برتر المپيك را ببينيد. همه آنها براي رسيدن به جايگاهي كه دارند كيفي كار كردهاند. شما وقتي ميبينيد 80 درصد كاروان كشوري مدال ميگيرد اين يعني كيفي كار شده است. اين درحالي است كه مثلا در كاروان ما فقط 8 درصد مدال گرفته بودند. خب بايد كيفي كار كنيم. شان مردم اين نيست كه ورزش ما در بازيهاي آسيايي پله پله به عقب برود. من الان نميخواهم براي بازيهاي آسيايي قولي بدهم، اما يادتان باشد در همين سه دوره اخير ما چهارم بوديم، بعد شديم پنجم و در دوره قبل هم شديم ششم! آيا اين سير نزولي شايسته سرمايهگذاريهاي دولت در ورزش بوده است؟ اين شايسته زحمات مربيان و مديران است؟ ما دائم داريم هزينه ميكنيم در ورزش اين كشور، اما رتبهمان هر دوره پایينتر ميرود. چرا؟ چون تمركزمان روي كيفي گرايي نبوده است.
البته همين نگاه كيفي هم يك نگاه سيستماتيك و برنامه محور است و نميشود يكشبه آن را اجرايي كرد. قبول داريد؟
كاملا موافقم. ما بايد ساعتها و ساعتها بنشينيم و درباره نقاط ضعف و قوتمان صحبت كنيم. در اين مورد هم من تجربه خوبي در پارالمپيك داشتم. ما هميشه اولين جلسه برنامهريزي براي پارالمپيك بعدي را در پايان پارالمپيك قبلي و در همان دهكده بازيها برگزار ميكرديم. شايد خيليها بگويند چنين جلساتي بيشتر جنبه نمادين دارد اما اگر نمادين هم باشد باز هم چيز خوبي است. ميگوييم نخستين جلسه تشكيل شد. اين كار به كادر فني، مربي، ورزشكار جهت ميدهد كه براي چهار سال آينده دغدغهمند شوند. قطعا براي كيفي سازي هم نياز به برنامه ميان مدت است و ما سعي داريم چنين نگاهي را در كميته ملي المپيك تقويت كنيم. در كنار آن ميخواهيم مبنا را روي نيروي كار متخصص و جوانان بگذاريم. ما (به خودش اشاره ميكند) بايد كمكم به حاشيه برويم و فضا را براي نيروهاي باانگيزهتر باز كنيم. تعارف كه نداريم، قرار نيست صد سال در سمت خودمان باشيم.
شما جوانگرايي را در پارالمپيك هم انجام داديد؟
بله، انجام دادهام و جواب هم ميدهد. شما نبايد انتظار داشته باشيد از كسي كه سن بالايي دارد به اندازه يك جوان از انگيزه، آرمان، اميد و شور برخوردار باشد. در كنار تحصيلات و آموزش و البته مديريت خوب اين جوانگرايي براي نتيجهگيري و باروري لازم است. ما سراغ كساني كه در گذشته امتحان خود را پس دادهاند نميرويم. الان وقت آن است كه به جوانها فرصت بدهيم.
كمتر از شش ماه به بازيهاي آسيايي زمان مانده است. پيشبيني شما چه چيزي است؟ فكر ميكنيد كاروان ما با چه تعداد ورزشكار اعزام ميشود؟
ابتدا راجع به آمار بگويم. ما هنوز به جمعبندي نرسيدهايم. دليلش اين است كه ما يك ستاد عالي داريم و وزير ورزش مدير آن است. در آن ستاد عالي ما شاخصها را تعيين كرديم و گفتيم كاروان بر اساس اين شاخصها به چين ميرود. اگر بر اساس آن شاخص بخواهيم ورزشكار ببريم شك نكنيد نسبت به دوره قبل كاروان كوچكتري خواهيم داشت. مشكل پول هم نداريم. سالهاست ميگويم ما مشكل پول نداريم. حالا اين پول پاسخگوي مشكلات ورزش كشور هست؟ بايد بگويم نه. اما اين را هم بايد بپرسيم كه مشكل ورزش كشور ما فقط پول است؟ باز هم بايد بگويم نه! شد دو تا نه! مشكل ما چيست؟ مديريت. ما اگر روي برنامههاي خودمان تمركز پيدا كنيم خيلي از مشكلات حل ميشود. ما تا 20 روز آينده همه چيز را درباره كاروان روي سايت كميته ملي المپيك اطلاعرساني ميكنيم. بايد بگويم كه شاخصهاي كاروان مشخص است اما جلسه ستاد به دليل تراكم برنامههاي قبل از سال برگزار نشد. از سويي وزير هم دچار آن سانحه شد و اين اتفاق وقفه به وجود آورد. به همين خاطر آمار دقيق را فعلا نميدانم اما به طور دقيق بايد بگويم كاروان ما نسبت به دوره گذشته كوچكتر است. ما به كاروان بزرگ اعتقاد نداريم. كاروان كيفي ميبريم. كارواني كه جوان باشد و حتي كادر آن هم جوان باشد. از كادرهاي مربيگري باتجربه و قديم هم حتما در كنار تيمها استفاده ميكنيم اما به جوانها ميخواهيم فرصت بدهيم.
صراحتا به ما بگویید اگر كاروان ورزشي ايران در بازيهاي آسيايي شكست بخورد مسئوليت باخت را ميپذيريد يا آن را متوجه مديران قبلي ميدانيد؟
مسئوليت باخت در هر شرايطي با من است. مگر ميشود كه مسئوليت را نپذيريم؟ همان طور كه در زمان ايستادن روي سكو، مسئولان و مديران ميآيند و از نحوه برنامهريزي و مديريت خوب خود صحبت ميكنند در زمان شكستها هم يك نفر بايد پاسخگو باشد و صادقانه دلايل شكست را بگويد. من در اين زمينه حتي كوتاهيهاي رئيس فدراسيون را هم قبلا پذيرفتهام. به هر حال كسي كه مسئوليت قبول ميكند بايد مسئوليت شكست را بپذيرد. شايد شما بپرسيد لابد شرايط ورزش كشور خوب است كه اينگونه جواب ميدهم. اما من ميگويم خير! اتفاقا شرايط خوبي نداريم. همين الان جلوي شما اين را ميگويم. ما ميتوانستيم از فرصتهاي يك سال قبل بهتر استفاده كنيم. همين موضوع افزايش قيمت ارز ببينيد چه اثرات مخربي در ورزش كشورمان گذاشته است. دشمن آمد روي بحث اقتصادي ما دست گذاشت. ديدند هر جور كه بخواهند ورود كنند ما دوباره روي پاي خود ميايستيم. بدون دليل هر روز تغيير قيمت ايجاد ميشود. فشار اين موضوع به مردم وارد ميآيد و يقينا ورزش هم چنين فشاري را تحمل خواهد كرد. به عنوان مثال از اعزامهاي ورزشي جلوگيري ميشود يا در راه كامل كردن تجهيزات نيز مانع به وجود ميآيد. همه اينها در مسير ما تاثير منفي ميگذارد، اما مسئوليت همه اينها را من ميپذيرم. اگر خداي نكرده افتي حاصل شود من هيچ عذري را متوجه دولت، مجلس و مديران قبلي ورزش نميدانم. من بايد بيشتر از اينها كار ميكردم. درست است كه چهار، پنج ماه پيش آمدم اما حتي اگر يك روز قبل از بازيهاي آسيايي هم ميآمدم مسئوليت همه چيز را ميپذيرفتم. به قبليها كاري ندارم و پاسخگوي دوره خودم هستم، حتي اگر روز قبل انتخاب شده باشم. اگر يك روز قبل هم انتخاب شده باشم و بخواهم تقصير شكست را گردن قبلي بيندازم پس بهتر است اصلا نباشم. اگه وارد اين مجموعه شدهام بايد سهم و نقش خودم را ايفا كنم. من اين را صادقانه ميگويم. من نميخواهم از افت دو سال آينده خودم امروز استفاده كنم. من اگر الان مسئوليت نتايج را برعهده نگيرم دوسال بعد در قبال افت ورزش ايران چه جوابي بايد به شما بدهم؟ ورزش قابل پيشبيني نيست. در همين جام جهاني چه كسي پيشبيني ميكرد كدام تيم قهرمان ميشود؟ اما در نهايت چه كسي بايد مسئوليت همه چيز را بپذيرد؟ من بايد اين كار را انجام دهم، من و هيات مديره جديد. مجمع به من اعتماد كرده و اين درست نيست كه بيايم و بگويم تقصير قبليهاست. اين ظلم است. من تر و خشك را با هم ميخرم. شرايط قطعا سخت است، اما من در اين چند ساله مشابه آن را بسيار تجربه كردهام. هرگز فرار از مسئوليت نميكنم. اگر نتايج خيلي بد باشد كه اصلا بايد جريمه بشويم. مدير نبايد جريمه شود؟ حالا فدراسيونها و مربيان بحث جداگانهاي دارد. الان من فقط درباره خودم و تيم جديدم صحبت ميكنم. ما اگر نتيجه نگيريم منصفانه بايد جريمه شويم.
به كيفيگرايي اشاره كرديد، چيزي كه باعث كوچك شدن كاروان ورزشي ايران ميشود. اين كيفيگرايي فقط به ورزشكاران ارتباط دارد يا در مورد همراهان هم اعمال ميشود؟
ما درباره كيفيگرايي هنوز تعريف درستي ارائه ندادهايم. اگر قرار است كيفي كار كنيم بايد يك رشته ورزشي را با تمام باكيفيتترينهايش اعزام كنيم. نسبت به عملكرد يك رشته ورزشي بايد بودجه مشخصي را در نظر بگيريم. وقت را بايد به باكيفيتها اختصاص دهيم. فضاي آموزشي، پزشكي و روانشناسي خود را بايد به همان باكيفيتها اختصاص دهيم. ما نميتوانيم به فدراسيوني كه احتمال دارد پنج مدال به دست بياورد بگوييم سه مربي ببر و به فدراسيوني كه احتمال پنجم شدن دارد هم بگوييم شما هم سه مربي به بازيهاي آسيايي ببر. حتما بايد سهمي از برخي فدراسيونها كم كنيم و آن را به فدراسيونهاي باكيفيت تر بدهيم. تجربه ثابت كرده با حاكم كردن اين نگاه فدراسيونهاي كيفي و ورزشكاران مدالآور هم اميدوار ميشوند كه ما به آنها توجه بيشتري ميكنيم. بقيه فدراسيونها هم سعي ميكنند كيفي كار كنند. شعار من و آقاي مناف هاشمي اين است؛ پول كم داريم، اما منتظر نامه و ناله فدراسيونها نيستيم. قبل از اينكه پول بيايد دست ما، بر اساس تقويم فدراسيونها برنامهريزي كردهايم. هيچ فدراسيوني نبايد گردنش را كج كند و از ما پول بگيرد. شما اگر چهار فرزند داشتيد و يكي از آنها نخبه بود به صورت مساوي براي آنها در خانه وقت قائل ميشديد؟ و يا اينكه به صورت مساوي براي آنها وسيله كمك آموزشي ميخريديد؟ خير، براي كسي كه نخبه بود وقت بيشتري ميگذاشتيد. بقيه فرزندان هم اجازه ميدهند شما چنين كاري انجام بدهيد. اين يك نگاه ملي است. اگر شما بهتر از من ميتوانيد مدال بياوريد من بايد فضا را به شما بدهم. در اين حيطه نبايد مسائل را فردي و شخصي ببينيم. از فرهنگ و مكتب دفاع مقدس و شهيد حاج قاسم سليماني ميتوان در ورزش استفاده كرد. به شرط اينكه سبك ما سبك حاج قاسم باشد. سبك مديريت، خواب، زحمت، برداشت ما از سفره بيتالمال و... بايد همين گونه باشد. ظرفيتهاي كشور ما بالاست. ما نسبت به كشورهاي ديگر بسيار بيشتر داريم. از معادن و تحصيلات گرفته تا نيروي انساني و مسائل ديگر. ما برتريم. فقط بايد نگاه ملي را تقويت كنيم.
بحث بودجه در پيشبرد برنامهها بحث مهمي است. هميشه ميگويند سال قبل از المپيك به لحاظ اعتبارات مالي حتي مهمتر از سال المپيك است. بحث كسب سهميهها و آمادگي تيمهاست. در كنار آن امسال بازيهاي آسيايي هم هست و باعث شده ورزش ايران يك سال خاص را پيش رو داشته باشد. اين خاص بودن را چطور در بودجه فدراسيونهاي ورزشي ديدهايد؟
درباره بودجه كميته ملي المپيك هنوز چيزي به ما ابلاغ نشده اما چيزي كه اطلاع داريم رشد خوبي از سوي دولت و مجلس براي ورزش پيشبيني شده است. خوشبختانه نگرانيهاي موجود در ورزش را هم دولت درك ميكند و هم مجلس. پس ما نگراني نداريم و با جرات ميگوييم وضع ما از 1401 بهتر خواهد بود. همين آقاي مناف هاشمي (به اتاق كنارياش اشاره ميكند) كه اينجا نشسته كارش را خوب بلد است. مسير خوبي را براي بودجه طي كرده است. لابيهاي خوبي هم در رابطه با بودجه ورزش انجام شده و ورزش اهميت تعريف شدهاي براي دولت و مجلس پيدا كرده است. مطمئنم با اين نگاه، رشد ورزش در 1401 و 1402 اميدوار كننده خواهد بود.
در گذشته پروژههایی در کمیته ملی المپیک انجام شد که نمیدانیم رویکرد شما نسبت به آنها چیست؟ یکی بحث موزه است و دیگری هم تاریخ شفاهی. جسته و گریخته شنیدیم نسبت به این پروژهها رویکردی منتقدانه دارید. درست است؟
ببینید راههای خوبی را که افراد زیادی در گذشته رفتند را باید طی کنیم. اگر چنین نکنیم بیعقلی کرده ایم. یک دیوار در چین ساختهاند به نام دیوار چین. 500 سال ساخت آن طول کشیده. هر کسی آمده کار قبلی را تکمیل کرده است. دست آقای صالحی امیری و تیمش درد نکند که هم تاریخ شفاهی را درست کردند و هم موزه را. واقعا اینها خلا ورزش ما بود. این دو کاری که آقای صالحی امیری انجام دادند جای نقد ندارد. شکل آن شاید اشکال داشته باشد اما اصل آن خیر. در واقع اینجا هم باید کیفیت گرایی را مد نظر قرار دهیم. غیر از این باشد همه چیز حالت شعاری به خود میگیرد. در همان پروژه تاریخ شفاهی 70 جلد کتاب قرار است ویرایش شود و به چاپ برسد. این مثل طرح مجموعههای نیمه کارهای که در کشور هست به نظر میرسد. چندین هزار مجموعه ورزشی نیمه کاره در کشور وجود دارد و دوباره میروند کلنگ یک مجموعه دیگر را میزنند. این چه فایدهای دارد؟ اگر اولویت تاریخ شفاهی رسیدگی به یک ورزشکار نخبه است اصلا کوتاهی در این زمینه جایز نیست. اما اگر موضوع رسیدگی به یک مدیر فرعی مثل من است آن را بگذارید در اولویت آخر. در بحث موزه هم باید بگویم اینجا اصلا موزه نیست. برای این میگویم موزه نیست که محیط موزه با ساختار اداری جور در نمیآید. موزه باید بازدیدکننده داشته باشد. یک فرد چگونه باید در یک محیط اداری بیاید؟ روزی که آمدم دیدم چیزی که اسمش را گذاشتهایم موزه، 4 در ورودی دارد. میدان ترهبار هم 4 در ندارد!. از این در میآیی و از آن در میروی. بعد آمدهایم اشیای گرانقیمت را در آن موزه قرار دادهایم. اصل کار زیباست اما آیا این مکان استانداردهای یک موزه را هم دارد؟ خیر ندارد. اینجا بیشتر شبیه یک نمایشگاه است و اگر دنبال کار اصولی هستیم باید ساختمانی در مجاورت کمیته ملی المپیک بسازیم که یا آن را بکنیم موزه یا ساختمان اداری کمیته را به آن منتقل کنیم و اینجا تماما بشود موزه. کجای دنیا موزه در دل سیستم اداری قرار گرفته است؟ موزه قواره و استانداردهای خاص خودش را دارد.
در این میان موزه کمیته بینالمللی المپیک میتواند برای ما الگو باشد.
دقیقا همینطور است. در ساعت مشخصی باز میشود و ساعت مشخصی هم میبندد. اشیا امنیت بالایی دارند. اما اینجا شب به شب فقط میآیند و اشیا را تیک میزنند. این موزه را که ببندند بهتر است. ورزشکاران اعتماد کردهاند و اقلام خود را در اختیار موزه المپیک قرار دادهاند. البته توقف اصلا نداریم. آقای صالحی امیری مسیرهای خوبی را در گذشته طی کردهاند. جایی هم نقد وجود دارد اما من به هر حال آن مسیر خوب را ادامه میدهم. مسیری هم که باید اصلاح شود اینکار را انجام میدهم و سپس ادامه راه را در پیش میگیرم. اگر وقفهای به وجود بیاید در حق همه ظلم کرده ام. به هرحال پولی هزینه شده است.
سبک زندگی آقای رئیس
من اول آفتاب از خواب بیدار میشوم. کم خواب، کم غذا و کم حرف هستم. به طور متعارف در طول سال به غیر از ماه رمضان دیرتر از پنج بیدار نمیشوم. معمولا هم ساعت شش و نیم سر کارم هستم و روزانه 12 ساعت هم کار میکنم.
فردای روزی که در مجمع انتخاب شدم، سرکار آمدم و گفتم این پنج هزار شهیدی که فقط در ورزش بودند اگر الان زندگی میکردند ما باید میرفتیم خانه. اکثر این عزیزان جوان بودند و اگر شهید نمیشدند قطعا جا به من و امثال من نمیرسید؟ ما در این کشور زندگی میکنیم. در این کشور باید جهادی و انقلابی کار کنید. ما اسمش را کار ملی میگذاریم. برای ملت باید همین گونه کار کرد. برای این مملکت باید کار کرد. کار کیفی کردن کار سختی است چون صبر و حوصله میخواهد.
من به طور میانگین در طول روز شاید دو بار چیزی را امضا کنم. در واقع سعی میکنم به نیروهای زیردستم اعتماد کنم. تا زمانی من به آنها اعتماد نکنم آنها هم به من اعتماد نمیکنند. در عوض وقتم آزاد است برای گوش کردن. در اتاق من همیشه باز است. ورزشکار، مربی و هر فرد دیگری هر زمان بخواهد میتواند به اینجا بیاید اما باید سلیقه من را هم رعایت کند. به هر حال در اتاق من بر روی همه باز است و گوشم هم آماده گوش کردن.
نباید دروغ بگویم و فخرفروشی کنم. اینجا نباید به صورت ویژه غذا بخورم. از طرفی غذایی که من اینجا میخورم باید با کارمند اینجا یکی باشد. مهمان ویژهای هم که برای من میآید باید همان غذا را بخورد. حتی سالاد، نوشابه و زیتون هم به غذای مهمانها اضافه نمیکنم تا با کارمندان فرقی نداشته باشد.
میدانید در هیات رئیسه درباره من چه تصویب کردهاند؟ تصویب کردهاند که ماشین باید با راننده در اختیار من باشد. اصلا این را تکلیف کردهاند، اما من قبول نکردم. گفتم من خودم آقای خودم هستم و دوست ندارم کسی برایم تعیین تکلیف کند (با خنده) من راننده شخصی ندارم و بیشتر مواقع با تاکسی اینترنتی میآیم و میروم. هیچ اشکالی هم در آن نمیبینم. این سبک زندگی سبک سختی نیست. ساده است.
خواب کمی دارم اما راحت میخوابم چون در طول روز به شما، کارمندم و خودم دروغ نگفتم. عموما یازده نیم، دوازده شب میخوابم تا چهار صبح. خواب من در همین حد است. در این 40 سال مطلقا سرکارم نخوابیدم.
چون سابقه آمبولی ریه داشتهام و داروهای رقیق کننده خون میخورم گاهی اوقات با خودم از خانه گردو، پنیر، نان یا کشمش به محل کار میبرم. سبک زندگی ما فقیرانه نیست اما ماشین مدل بالا هم سوار نمیشوم. شما قرار نیست در تهران من را در حالی ببینید که ال نود سوار هستم اما در خارج از تهران سوار بر تویوتا لندکروز باشم.
زمانی که عضو شورای شهر تهران بودم یک ریال از این شورا نگرفتم. کمترین حقوق را در میان مدیران کشور من دریافت میکنم. در ورزش که شک نکنید اولین نفر من هستم. در این مجموعه هم شک نکنید از کارمندان کمتر میگیرم. مطلقا از کمیته ملی المپیک پول نمیگیرم. هر کار میکنم وظیفه من است. ما به مردم بدهی داریم.
چند سال است که غیر ماه رمضان در خانه خودمان مهمانی نمیگیرم. به همسرم گفتهام ماه رمضان هر کسی را خواستی دعوت کن اما شرط من این است که غذا فقط یک نوع آن هم بسیار ساده که اگر آن شخص خواست ما را دعوت کند از عهده اش بربیاید. دخترم هم وقتی میخواهد من را دعوت کند میگوید قول میدهم یک نوع غذا بیشتر درست نکنم.
روزی که به وزارت ورزش رفتم و معاون وزیر شدم دو شرط گذاشتم؛ اول اینکه کت نمیپوشم و دوم هم از رئیسم هیچوقت تعریف نمیکنم. آنهایی که در کمیته پارالمپیک و فدراسیون جانبازان و معلولین با من کار کردهاند همه اینها را میدانند. جلوی من کسی حق ندارد بلند شود، هیچکس. اگر من از جایی رد شوم و جلوی من بلند شوند توبیخ میشوند. فقط باید جلوی ارباب رجوع بلند شد.
از دیگر ویژگیهای سبک زندگی من این است که روی ساعت دقیق کار میکنم. چه با وزیر وقت داشته باشم چه با کارمندم، پنج دقیقه زودتر میروم. جفت آنها عزیز هستند و باید به هر دوی آنها احترام یکسان گذاشت. این سبک زندگی بسیار راحت است. هر موقع هم به من بگویند نیا دیگر نمیروم.
شما انتظار ندارید اتومبیلی که 70 سال کار کرده با اتومبیلی که امروز از کمپانی بیرون آمده یکی باشد. سن و سال چیزی است که روحیه در آن خیلی تاثیر دارد. شما جوانهای 25، 30 ساله را نگاه کن. به اندازه 70، 80 سال افسرده هستند. درست هم نمیشود. اما به نظر شما شناسنامه مهم است یا روحیات؟
یک روز دوستی آمد پیش من و گفت میخواهم کارم را کم کنم. گفتم: چه شده؟ گفت: استند گذاشتم. گفتم: چند تا استند؟ گفت: یکی. جواب دادم: من شش تا دارم. خیلی تعجب کرده بود. گفتم استند گذاشتن به این معنا نیست که بروی خانه بخوابی. من 30 سال است آرتروز زانو، شکستگی مهره و اسکلروز دارم. به اینها نباید توجه کنی. نه اینکه دردی ندارم. نه. اتفاقا درد زیادی میکشم، اما اگر قرار باشد به این موارد توجه کنید از پا میافتید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد